غزل مناجاتی با خداوند
بس نیست زمین خوردن این بنده پیاپی؟! بس نیست شدم پیش تو شرمنده پیاپی؟! کـم زیـر قـرارم نـزدم پـشـت سـر هـم اما تـو به رویـم زدهای خـنـده پـیـاپـی تو آنکه مرا سخـت در آغـوش گرفتی من آنکه ز الـطاف تو دل کـنـده پیاپی آن دست بُـود بـوسه گه خیـل ملک که بـاشـد به در لطف تو کـوبـنـده پـیـاپی شد زنـدگی ما به دو تا جـمله خلاصه ما تـوبـه شکـسـتـیم تو بخـشـنده پیاپی انگـار بنـا نیست که دلخـواه تو گـردم مگـذار شوم خـوار و سرافکـنده پیاپی با ذکـر «حسین» آمدهام دست بگـیری بس نیست زمین خوردن این بنده پیاپی؟! |